معنی ضربه به پشت سر
گویش مازندرانی
پشت سر عقب
لغت نامه دهخدا
پشت سر. [پ ُ ت ِ س َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) قفا. || نهانی. در خفا. در غیبت. در غیاب (مقابل پیش رو).
- پشت سر کسی بد گفتن، پیش رو خاله پشت سر چاله.
- پشت سر کسی دیدن، زوال کسی رادیدن. (غیاث اللغات).
فلکها را توانی پشت سر دید
بنور عشق اگر دل زنده باشی.
صائب (از فرهنگ ضیاء).
- در پشت سر کسی، در قفای او. در غیاب او.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) قفا پشت گردن پس سر، در عقب مقابل پیش رو روبرو. -3 نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن. زوال کسی را دیدن. یا در پشت سر کسی. در غیاب او.
واژه پیشنهادی
فارسی به آلمانی
Hinter, Hinterher, Nach, Nachdem, Ru.cken, Rücken (m), Unterstützen, Wieder, Zuru.ck, Zurück
فرهنگ عمید
ضربت
* ضربه کردن: (مصدر متعدی) (ورزش) در کشتی، حریف را با ضربهفنی از پا درآوردن،
معادل ابجد
1976